اندکی صبر
ارسال شده توسط در 87/8/12:: 6:24 عصربه نام خدا
خیلی سخت بود. حسابی با خودم کلنجار رفتم تا توانستم.اغلب در افکار خودم تصور می کردم که توانایی اش را ندارم یا بهتر بگویم صبر و تحملش را ندارم. نمی دانم از حسادت بود یا خودخواهی یا ترس و نگرانی. اما امروز تصمیم گرفتم که این حصار را بشکنم و بی شک اگر خدا یاری ام نمی کرد هرگز نمی توانستم. خدا شرایط را طوری برایم قرار داد که بتوانم به او اعتماد کنم و بر نفس خودم -در این زمینه خاص- غلبه کنم.
اکنون نیز احساسی دارم متفاوت! و اطمینان دارم که خدا تنهایم نخواهد گذاشت و حکمتی نهفته است در ورای همه آنچه بر من روی می دهد. اندکی صبر .... سحر نزدیک است ....
کلمات کلیدی :
نظر