هدیه اش را بسیار دوست دارم...
ارسال شده توسط در 87/4/9:: 8:48 صبحبه نام خدا
چقدر زیباست وقتی لحظه ای خیلی خوشحال می شوی ، یک هو، یکی، خوشی ات را دگرگون کند و تو را به فکر فرو برد.
خدایا بیشتر وقتها که خواستم از لذت های دنیایت (هر چند کوچک و جزئی ) خوشحال شوم ، تو آن لذت را از من گرفتی ، تا به من خیلی چیزها را بفهمانی .. به من بفهمانی که اسیر لذت ها نباشم و غرق شدن در آنها مرا از اصل و هدفم باز ندارد... خواستی بدانم که لذت ها و خوشی ها ناپایدارند و نباید خود را سرگرم ناپایداری ها کنم.
من هدیه ام را گرفتم . هدیه ای بسیار با ارزش تر از آنچه که می خواستند به من بدهند. چیزی که باید می فهمیدم ، فهمیدم ! شاید کمی دیر ولی فهمیدم.
کلمات کلیدی :
نظر