دختر !
ارسال شده توسط در 86/8/18:: 5:0 عصربه نام خدا
از من خواست تا برای روز دختر مطلبی آماده کنم روزی که مصادف با میلاد حضرت فاطمه معصومه (سلام الله علیها) است .
چند روزی به فکر بودم چه بنویسم ، چگونه بنویسم تا هم زیبا باشد هم مفید !
اما در همه این مدت لحظه ای پیش نیامد که قلمم روان شود. بیشتر که فکر کردم دیدم چه جسارتی می خواهد از روح بزرگ سخن گفتن ...
وضو گرفتم ، قران خواندم تا با یاد خدا و به یاری او و برای او بنویسم . اما ... اما هر چه سعی کردم کلامی در زبانم جاری نشد و قلمم به نوشتن کلمه ای نلغزید ...
چگونه می توانم از مقام و منزلت بانویی سخن بگویم که عفت و پاکدامنی اش او را دارای این چنین مقام عظیمی نموده است ، در حالی که من این عفت و پاکدامنی را از یاد برده ام !
چگونه می توانم ....
من نیز دخترم اما .... دختری که با هر نگاهم ، خنده ام ، حرف زدنم , راه رفتنم ، عشوه هایم ، کوتاهی در پوشش و حجابم ، آن روح پاک و مقدس - که همانا روح الهی است - را این گونه از مبدا خویش دور نموده ام .
چگونه میتوانم از بانویی بگویم که آنقدر روح خود را بزرگ و پاک داشت که در نهایت به منبع نور و مبدا خود متصل گردید .
اما هر چه هست این بغض هم دوست داشتنی ست .....
آخر حرم تو ، حرم امن است ، حرم عفاف و پاکدامنی است ، حرم عبادات خالصانه و خاشعانه است ، حرم حضور است ، حرم بنده گی است ،حرم گریه های بی صداست ، حرم تو حرم عشق است ...
چگونه میتوانم در آن حضور یابم ! در حالی که ..................................................................
جسارت مرا ببخش که من هرگز در مقام ستایش و بیان عظمت و بزرگی ات نیستم .
اما به تو ایمان دارم و به نگاه هایت و به دلسوزی هایت برای دخترانی چون من . گرچه من دیده بینا ندارم که نگاه هایت را درک کنم و دل پاک که حضورت را حس کنم اما تو روح بزرگی داری و یقین دارم که مرا تنها نخواهی گذاشت .
میلادت مبارک و سلام خدا و دوستانش بر تو باد...