از طرف دختری مسلمان
ارسال شده توسط در 87/1/15:: 12:35 صبحبه نام خدا
آغاز کردن سخن در حالی که دلت پر است از حرفهای نگفته ای که دوست داری همه آنها را بر زبان بیاوری، کمی سخت است. چون نمی دانی از کجا و چگونه شروع کنی. برایت می نویسم و می دانم که می خوانی.
کودک که بودم به من آموختند، مسیح پیامبر خداست ، دارای کتاب است و شریعت.
به من آموختند که تو نیز مانند سایر پیامبران برگزیده شده ای برای هدایت انسانهای عصر خود. برای آنکه آنها را از جهل و گمراهی و بت پرستی به سوی نور و یکتا پرستی، هدایت کنی.
به من آموختند ، تو نیز بشارت پیامبری محمد (ص) را داده ای .
به من آموختند که همه پیامبران ، خاصان و برگزیدگان درگاه الهی اند ، پس باید آنها را گرامی داشت.
من و هم کیشانم آموختیم که همه پیامبران خدا را دوست بداریم و به سایر ادیان الهی و پیروانشان احترام بگذاریم و هرگز از در توهین و بی احترامی با آنها در نیاییم.
به من آموختند هر چه می آموزم ، همه از کتابی است به نام قران و قران فرستاده شده از جانب خدا به پیامبرمان محمد(ص) است . پیامبری که رسالتش و دینش در تکامل رسالت پیامبران قبل از خود بود .
معلم اصلی من ، کتابم قران بود.
من آن روزها فکر می کردم که پیروان سایر ادیان نیز این چیزها را می آموزند. در تصورم بود که آنها نیز می آموزند که عقاید و اعتقادات دیگران را به سخره نگیرند. اما ...
اما بزرگتر که شدم جور دیگری دیدم .
ای پیامبر خدا! دل پیروان محمد (ص) ، به سبب توهین های بی شماری که همه روزه بر پیامبر خدا و کتابش قران وارد می شود، خون است.
امروز همان ها که نمی دانم از چه رو خود را پیروان تو نامیده اند؛ پیامبر خدا ، محمد را به سخره می گیرند. همان پیامبری که تو خود نیز، وعده آمدنش را دادی . پیامبر رحمت و خوبی ها .
قران را سرچشمه ظلم و خشونت معرفی می کنند . همان قرانی که به من آموخت ظالم نباشم. همان قرانی که به من آموخت ظلم را نیز نپذیرم و از حقم در برابر ظالم دفاع کنم و نه تنها از حق خودم بلکه در برابر هیچ ظلمی به هیچ مظلومی، سکوت نکنم.
تو خود میدانی، همه آموخته های قران به من،همان چیزهایی است که فطرت انسانی می طلبد.
و کجا فطرت انسانی خواستار ظلم و خشونت است؟ که آن دسته از پیروانت این چنین به کتاب آسمانی ام قران و پیامبرم محمد(ص) توهین می کنند. همان دسته که انگار چشمهایشان را بسته و وجدان هایشان را کشته و منطق شان را به فراموشی سپرده اند.
ای پیامبر خدا ! این دردنامه دختر مسلمانی است که دلش به درد آمده و خون است. از دست آنها که خود را پیروان تو می نامند . همان ها که مقدساتم را آماج توهین های بی شرمانه خود می کنند.
آنها توهین می کنند چون می ترسند ؛ چرا که می دانند حقیقت کجاست و چیست. آنها می دانند که حقیقت اسلام است اما طعم این حقیقت برایشان تلخ است چون سازگار با منافع ضد انسانی و هوس رانی های آنها نیست.آنها با اهانت به اسلام و قران و پیامبر اسلام ، چشم هایشان
را به روی حقیقت بسته اند و از آن فرار می کنند.
می دانم دل تو هم در رنج است. مرا ببخش اگر بر رنج ات افزودم.
سلام خدا بر تو باد.
مثل اینکه باید دعوت کنم از دوستانم. از آنجا که من در این دنیای وبلاگ ها ، جز دوست خوبم عاشقانه با کسی آشنا نیستم و ایشان هم قبلا دعوت شده اند. پس از هر کسی که به وبلاگم سر می زند دعوت می کنم بنویسد!