• وبلاگ : بازگشت به خويشتن
  • يادداشت : خدایا ! چی کار کنم ؟!
  • نظرات : 13 خصوصي ، 120 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + سرگردون 
    سلام خدا جون شرمندم خيلي هم شرمندم نميونم اين سختي ها به خاطر همونه که بايد ترکش ميکردمو نکرم يا چيز ديگس خدا جون درست ده ماه پيش بود ازت خاهش کردم التماس کردم خودت ازم بگيريش نگرفتي که هيچ خيلي هم صميمي تر شديم (دوباره کارايي که نبايد شد دست خودمونم نيست) الانم ديگه طاقتم طاق شده دارم از پا ر ميام انقد به هم گره خوردم که دوباره ياد جمله خدايا چيکار کنم افتامو الان دوباره اينجام خدايا يه کاري بکن حداقل صبر بده که بتونم تحملشون کنم اون از دختره اونم از رفيق اونم از شريک از يه طرف بابام که از همه دردشبيشتره تو که خودت ميدوني نميدونم واسه چي ارم اينارو دوباره ميگم خدايا از همه بريدم کمکم کن يا خودمو ميکشم من که خودم هرکي هرفشو ميزد بهش ميخنديدم يا باهاش صحبت ميکردم يا يه جا خودمو گمو گور ميکنم کمک کن چون واقعا نميخوام هيچ کدوم از اين کارا رو بکنم