گاهي فقط بايد رفت. گاهي بغض گلو را بايد به تبسم لبخندي تبديل کرد. گاهي بايد قبول کرد شکسته اي ولي اجازه ندي کسي بفهمه . گاهي بايد فقط در تاريکي اشک بريزي تا خورد شدن خودت رو تو آينه خونت نبيني. اين گوشه اي از زنگي خيلي از ماهاست. کاش ميشد اينطور نباشه.